سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تیک تاک

شبی به درازی شبه یلدا

    نظر

عجب حکمی دارد! مردم به فرمانش بقچه های سنگینی

ازبساط بازارجداکرده اندوکشان کشان به خانه میبرند،

ودستهای مضطرب زیرلب میگویند «مبادابه درازای این

شب درازمبتلاشویم «

این جماعتی ماهاست که ذکر «شب عیدیه»

گرفته اندوهمچنان جای خودرادراتوبوس به بسته های

خریدمیدهندودرتنگنامانندساقه های سبزی که در

دستهای بسته شده انددرکناربغلدستی شان جفت

شده اند!

امادراین میان افردی هستندکه دست بیکارشان به حمل

یک نان راضی است؛وزیرلب میگویند:

امان ازدیده ودل هردوفریاد،که هرچه دیده بینددل کندیاد

شب عیدی


هیچ کس حواسش نیست!!

چه با اطمینان میگن (هیچکس تنها نیست

 

 

وقتی سرمون با ماس ماسک گرم میشه بعضی اوقات موجب میشه همراهمون دلتنگ بشه ،گاهی چقدر سرگرشیم واز غافله جا می مونیم،گاهی بدیدار هم نمی ریم از شنیدن صدای با پراز مهر نزدیکان ودوستان

 

 

براحتی فاکتور می گیریم !چون به پیامکی رضایت دادیم وگاهی اوقات مثل دیروز من بقدری سرت وگرم می کنه که به گوینده هیچ کس تنها نیست حق می دی ....وقتی در حال نوشتن پیامک تو مترو بودم وغافل

 

 

شدم و ایستگاهی که باید پیاده نشدم وخانم خوش اخلاق وخوشرویی که مثل من حواسش نبود پیاده بشه اما دلیل حواس پرتیه ایشون بساط فروشنده مترو بود که شده بود از عوامل حواس پرتی

 

 

پس ماس ماسک بیچاره خیلی هم مقصر نیست ....!وما آدم هاییم که سرگرم شدیموکمی حواسمون جمع نیست به اطرافیانمون

 

 

وشاید بهتر باشه بگیم هیچ کس حواسش نیست...یا کم تر کسی حواسش هست...وفراموش نمی کنه قراره سرش گرم بندگی خدایی باشه که خوب خدایی می کنه ....

 

 

ودلگیری پسر کوچیکی تو دومین بهار زندگیش بع از خودکشی مادرش تنهای تنها میشه باشنیدن این جمله شاکی می شه ومیگه:دروغه من تنهام...شاید نمی دونه قضیه از جایی آب میخوره که کمتر کسی

 

حواسش هست که باید بندگی خدایی رو بکنه که خوب خدای می کنه


اونی که می خواست فردا بره ،همون بهتر که امروز رفت

    نظر

گاهی به قدری دلگیر میشی که دلت میخواد یکی بود پای گفته هات می شست چه می دونم غصه ات و میخورد از اشکت دلگیر می شد وبه هر دری می زد تا شادت کنه

 

بعضی روزا بعضی آ دما ودورو بری ا ت می تونن چند درصدی همراهیت کنن اما بعد می بینی یا بخاطر دل خودش بوده پای حرفات نشسته یا خودش گرفتارتره یا دلسوزته

 

اما کاری از دستش بر نمیاد...! وبد تر از همه اینکه ممکنه کسی پای درد دلت بشینه که فرسنگها باخود واقعی ش فاصله داره ودقیقا وقتی می ذاره و می ره که تو خیالت

 

 

مثل بچه باصفا وباصداقته ...... غافل از اینکه به خیالش بازیگر خوبی بوده.........!!! وزیبایی ماجرا به دست کارگردان هستی بسته است که بهت ثابت می کنه

 

 

اونی که می خواست فردا وفرداها بره همون بهتر که امروز رفت

 

 

سرشاری از شوق که پشت این بازی های زمونه دست کسی هست که حتی اگه برای درد دلت اونو به خیلی ها ترجیح ندادی اما اون تنهات نمی ذاره تا بفهمی بهترین راز نگهداره

 

 

 

یاهو....


اضحک وابکی

با خودم گفتم حالا که خدا فکرهمه چیزبوده وهست ،حالا که همیشه بهمون ثابت کرده تک بعدی حرکت کنیم سودی نداره بلکه ضررم داره خوب نیست منم فقط وقتی سراغ کلک145 بیام که قراره طفلکی کلکم از اشکام رو لوح سفید یادگاری بگذاره

 

این شد که سر حرف و باکسی باز کردم که اضحک وابکی است بله خدایی که مارو میخنددنه و میگریونه و ماجرای گاهی شادو گاهی دلگیر بودن .

 

گفتم خدایا کاش می شد ماجرای خندوندنا وگریوندنات به رضایت مون تودو حالت ختم می شد ای کاش خوب قول دادنا به خوب عمل کردن ختم میشدویه عالمه ای کاش دیگه....

 

آه-----------------------------ی کشیدمو اشکی روان شد وگفتم اصلا ای کاش به این باور برسیم که مال خودتی---------------------م

 

 

پس هروقت دوست داشته باشی مارومیخندونی هروقتم اراده کردی اشکو آه مونه که مطیع امرتن ومیبینی ومیشنوی . یادحرفی افتادم که با دیدن اشکو آه دوستم بهش گفتم :(مال خودشیم دلش می خواد لپمونو بکشه

 

گفتم اما به خودم نهیب زدم که کلام قیل وقلل وخوب ماهری اگه دیدی دوستت آروم نشد ایراد اونجای کاره که شاید خوب گفته باشی اما اگر توشرایط اون باشی چقدر مرد میدونی---------------------ی!!! .اینجای گپ وگفت رسیدم که بفرمان

 

خودش اضحک اتفاق افتادو ناگهان خندیدمو گفتمم اینکه نداشته هارو حکمت بدونم داده هات رو نعمت وگرفته هاتو امتحان هنر خودته پس بخواه تا بخوام وبتونم اینطوری فکر کنم یعنی احساس مالکیت و حق وحقوق نکنم ! واونی باشم که قراره

 

باشم.ام--------------------------------------------ن ای خدایی که اونی هستی که می------------------------------خوام

 

کاری کن اونی---------------------------ی باشم که تو می-----------------------------خوای

 

 

 

یاعلی